درباره من
و نشستم این بار
روی تنهایی خود
زیر چتر باران
خیس و مرطوب و غم آلوده نگاه
خسته از گردش تکراری من
نگران از گذر ثانیه ها
دیده سرگرم خیالی ابری است
و به دل قفل همه حسرتها
من و این تنهایی
چه غم انگیز و چه سرد
به هم آلوده شدیم !!!
ادامه...
روزانهها
همه- donya دوست عزیز
- ۱۱شب به بعد لیلا خانمی
- مهربون سیمای عزیز
- تبسم مهشید گلی
- حس تازه حرف تازه دوسی جونم
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- مهر 1390 2
- شهریور 1390 21
- مرداد 1390 11
آمار : 6712 بازدید
Powered by Blogsky
بازم تشکر....
بازم تشکراز((e.kh))دوست گرامی که اخر پست قبلی گفتم.
چقد غصه بخورم؟چقد ناراحتی؟چقد اعصاب خوردی؟
بسه دیگه
فدای سرت دوست گرامی .ترم بعد پاس میکنم .فقط ضررش پول ترم تابستون ودرس انقلابه که جناب سرهنگ(پدر گرامی)خدا نگهش داره برام پرداخت میکنه.
مرضیه جونی
سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 12:36 ب.ظ
سلام مرسی از مطلبت و بخاطر اینکه زود قضاوت کردم معذرت میخوام
سلام.خواهش میکنم.
گذشته ها گذشته