حس تنهایی

اهل تنهایی..گاه وبی گاه..یارتنهایی!!!

حس تنهایی

اهل تنهایی..گاه وبی گاه..یارتنهایی!!!

خاطرات ۱۲سالگی من و دوسی جونم.

بقول دوسیم دوستی دوازده ساله......

دوستیمون از کلاس سوم دبستان شروع شد تا اول دبیرستان با هم بودیم.دوست جون جونی ازخواهر نزدیکتر.طوری بود که سرکلاسا دبیر وحتی مدیر مدرسه میخواست مارو از هم جدا کنن ولی نتونستن.هر جا میخواستیم بریم با هم بودیم. 

یادش بخیر ماه رمضونا برای اینکه وقت بگذره میرفتیم کتابخونه.تو راه کلی اذیت میکردیم تا نزدیک اذان که میشد بدو بدو میومدیم خونه.توی ماه رمضان کارمون شده بود گشتن. 

تااینکه یه دفع بخاطر کارپدرش تصمیم گرفتن برن کیش.وقتی بهم گفت میخواییم بریم کلی ناراحت و دپرس بودم.  

بالاخره رفتن کیش.دوسال از هم دور بودیم.ولی همش با تلفن در تماس بودیم. 

عیدا میومد شیراز  پیش هم بودیم.این دو سال گذشت تا کنکور شرکت کردیم.نتیجه قبولیمم دوسیم بهم گفت.وقتی زنگ زد گفت دوسی قبول شدیم .اونم باهم یه جا.یه شهر.یه خوابگاه.کلی جیغ زدم از خوشحالی  

خانوادمونم کلی خوشحال بودن که دوباره باهم بودیم. 

بهترین دروان زندگیم با دوسی جونم گذروندم.هیشکی مثل اونو پیدا نمیکنم.هر چی بگم دوسش دارم کم گفتم. 

خلاصه قبول شدیم نی ریز یکی از شهرستان های استان فارس.  

 هر روز توخوابگاه همدیگرو می دیدیم.ولی بدیش به این بود که من قبولی مهر بودم.اون قبولی بهمن بخاطر همین توی یه اتاق پیش هم نبودیم.فقط شب اول که اومد خوابگاه توی اتاقمون بود. 

از وقتی رفتم دانشگاه همه بچه های اتاقمونو دیوونه کردم که دوسیم ترم بعد میاد پیش همیم. 

ترم یک تنهابودم .ترم ۴ـ۳ـ۲با دوسیم. 

 

یک ترم دوسیم نبود افتادم با یه دختری که فکر میکردم خیلی خوبه. اما اینطور نبود.

میگن دوست روی ادم تاثیر میذاره واقعا راست میگفتن.من تجربه کردم.  

 

بدترین دوره من دوره کاردانیم شد.خیلی بد بود. 

من یه ترم زودتر از دوسیم درسم تموم شد.کنکور شرکت کردم شیراز قبول شدم. 

یکم بینمون فاصله افتاد.بخاطر چی ؟؟؟؟نمیدونم!!!!!! 

من دانشجو شیراز بودم  دوسیم ترم اخردانشجو نی ریز.  

یه مدت هر چی زنگ میزدم یه مدت که نه ۵-۴ماه زنگ میزدم.اس ام اس میدادم ولی بی جواب.... 

هر گوشی دستم بود زنگ میزدم بازم جواب نمیداد.تا اینکه یه روز جوابمو داد. 

روزی که فرداش امتحان تخصصی داشتم خیلی سخت بود.جواب داد گفت  بخاطر یه سری مسائل فراموشت کردم.هرچی دلیلشو پرسیدم نگفت. 

اون روز از صبح تاعصر از اتاقم بیرون نرفتم.یعنی داشتم درس میخوندم.همش گریه میکردم 

مامانم هرچی گفت چی شده نتونستم حرفی بزنم. 

من موندمو امتحانم.بیخیالش شدم میدونستم که درس به این سختی پاس نمیشم.بعد از چند روز نمره درسی که خراب کردم زدن.به بچه ها گفتم من که پاس نشدم چرا برم نمرمو نگاه کنم.اون روزا اصلاحوصله هیچ کسی نداشتم.بچه ها نمرمو نگاه کردن گفتن پاس شدی .فکرمیکردم اذیتم میکنن خودم که نگاه کردم دیدم شدم ۱۳.باورم نمیشد. 

نمره ای به یاد ماندنی شد.... 

گذشتو گذشتو گذشت..... تا روز تولدم 

صبح که از خواب بیدار شدم دیدم دوسیم خودش اس ام اس داده.خیلی خیلی خوشحال شدم. 

 

دیروز زنگ زد گفت میخوام برم کیش .کلی ناراحت شدم 

دوسی جونم نرو 

 

                     

 

 

 

 

      دوسی جونم(راضیه جونی)کلی کلی کلی .هوااااااااااااااااااااااااااااااارتا دوست دارم.

   

نظرات 6 + ارسال نظر
محمدعلی یکشنبه 13 شهریور 1390 ساعت 04:42 ب.ظ http://bia2me.blogsky.com

nemidoonam chera harchi shirazi didim inghadar ba hal bud =))

نظر لطفتونه
شیرازیا همیشه باحال بودن وهستن

افسانه یکشنبه 13 شهریور 1390 ساعت 04:58 ب.ظ http://gtale.blogsky.com

ما باید قدر دوستی هامونو بدونیم بعضی موقع دوست از خواهر هم نزدیکتر میشود

بله .باید قدر بدونیم.البته نه همه دوستیها

نازنین یکشنبه 13 شهریور 1390 ساعت 05:54 ب.ظ

خوب حالا فهمیدم ؟؟؟؟؟

چیووووووووووووووووووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به منم بگید تا بفهمم

pashmakoo دوشنبه 14 شهریور 1390 ساعت 06:59 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

دوســــــــــــــــــــــــــــــی ؟
اینا رو با من بودی؟
واااااااااااااااااااااااااااااااااای بــــــــــــــــــــــــــــــورم نمیشه
میســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
دوسی جونم میسی

من که یه دوسی بیشتر ندارم

لیلا دوشنبه 21 شهریور 1390 ساعت 03:06 ب.ظ http://leilaamiri.blogsky.com/

سلام
خوش اومدید ازونورا....
دوست..دوستی..دوستجون....منم یه دوستجون داشتم ....که میمردم براش....
و بالاخره در جواب محتبام خون به جگرم کرد اون خانومه محترم....

سلام
مرسی سر زدی
دوستی .........
فقط دوسی جون خودم

[ بدون نام ] چهارشنبه 6 مهر 1390 ساعت 05:55 ب.ظ

اهان فهمیدم کدوم همون دختره تو اتاق روبروی طراحی دوخت بود این راضی همه کاراش همین طوره



درست صحبت کن.راضی نه.راضیه جونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد